نظرات ارسالي
+
امکان هجرت تو
تراوش مي کند،از خطوط مبهم نگاهت
من پيشتر،ديده بودم
جرقه محال ماندنت را
در سايش دستانمان به رفتنت ايمان دارم،
چون ماهي آزاد به جريان آب
نبودنت،
مرا در سطح بزرگ اشکهايم پر از عطش ميکند
چقدر سنگين شده اند شانه هايم!
آخر بعد از تو ترازوي تنهايي ام شده اند...

در انتظار آفتاب
96/4/3
سنگ صبور
@};-
نگارستان خيال
:)
shogheparvaz
@};@};-
نگارستان خيال
.
پارسي نامه
94/9/26

7 فرد دیگر
63 فرد دیگر
ترسم بي کس بميرم
93/10/22
+
*ازدواج* مثل بازار رفتن است
.......
تا *پول* و *احتياج* و *اراده* نداري،
.....
*بازار نرو*....

سير بي سلوك
93/10/23
+
@};-
shogheparvaz
93/10/15